اولین در دری من وگل پسری
سلام به روی ماهت به چشمون سیاهت قند عسل من دیروز برای بار اول من وتو تنهایی رفتیم با هم خرید البته جای دوری نرفتیم همیشه برا صبحونه برات تخم مرغ درست میکنم که از قضا دیروز تموم شده بود با هم رفتیم سوپری نزدیک خونه چند تا تخم مرغ وکیک وبسکویت برات گرفتم . چون خیلی دلت میخواد بری بیرون منم گفتم کفشاتو ببوشم تا خودت راه بری وکیف کنی ولی چه خیال خامی.... همون اول که پاتو گذاشتی بیرون همش اینور اونور میرفتی دیدم اگه بزارمت بحال خودت تا فردا هم نمیرسیم درنتیجه همش بغل تشریف داشتی . وبعدازظهر........ اخ اخ اخ .....عزیزدلم،داشتم برات حلوا درست میکردم که خیلی دوس داری، تو هم مثل همیشه جیغ وداد ...
نویسنده :
مامان
19:30